محل تبلیغات شما

ساعت ۸:۵۸شبه واتاق کاملا تاریکه.اینجا اقامتگاه بومگردی ارتق آق قمیشه وبخاطر اینکه خیلی هوا سرده واینجا هنوز گرمایشش اکی نشده با اقا ارتق تو اتاق نگهبانی اقامتگاه خوابیدیم.این روستاییا عادت دارن ۸و۹ شب بخوابن ومنم جامو پهن کردم ودارم تو تاریکی در کنار یک بخاری هیزمی باحاااال کارامو میکنم.جای همتون حسابی خالی.

واما اینجا.من حدود ساعتای ده صبح بیدار شدم.تو پست قبلی دیدین که تا چهار صبح بیداربودم واین باعث شد که خیلی دیر از تنگراه راه بیفتم.

اطاق رو که تحویل دادم امدم حاشیه جاده تو روستای تنگراه فلاکس رو چایی کردم ویه املت برا صبحانه البته به وقت نهار!!!زدم.راه افتادم به سمت غرب واز روستاهای زیادی گذشتم.تصمیم داشتم تا سه راهی کلاله برم اما نزدیکهای تاریکی هوا به روستای اق قمیش رسیدم.خوشبختانه اینجا توهر روستایی حداقل یک اقامتگاه بومگردی برپاست.

به روستا که رسیدم اول تابلو یه اقامتگاه دیگه رو دیدم که روستاش از جاده دوکیلومتر فاصله داشت وبه سمت کوهها میرفت.به تلفن صاحبش که زنگ زدم متوجه شدم که انگار شکمش خیلی سیره ویه قیمت خیلی بالا وپرتی پروند.

جلوتر امدم واز روستاییا دنبال یه جا برا اقامت بودم که همه منو به یه جا راهنمایی کردن.به سر اون خیابون که رسیدم تابلو اقامتگاه ارتق رو دیدم ویه راننده تراکتور منو به در خونه صاحبش رسوند.یه خانم مسن ترکمن به نام عایشه خانم رو دیدم وباهاش درمورد اقامت حرف زدم.قرار شد درازای پرداخت یه مبلغی بریم اقامتگاه وزنگ زد شوهرش امد.اقا ارتق یه پیر مرد ۷۵ ساله است که از شکارچیای اسمی این مناطقه.قبلا زیاد شکار میکرده اما چندسالی بود که توبه کرده وچسبیده به کار بومگردی.

از روستا تا اقامتگاه راه زیادی نبود اما چون مرتع بود یه نفر گفت تنها نرو اونجا سگ گله زیاده.خلاصه اینکه اقا ارتق امد وبا ماشین اون عازم اینجا شدیم.چرخ رو پایین تو روستا پیش عایشه خانم گذاشتم وبا یکم خوردنی ووسایل مورد نیاز با ارتق راهی شدیم.این اقامتگاه وسط یه مرتع بالای یه تپه است که ویو عالی ای داره.خلاصه اینکه امدیم تو اطاق خود ارتق خان وبخاری هیزمی رو راه انداختیم وبساط چایی وتخمه وراه انداختیم.کلی از خاطرات گذشتش از شکار گفت وکلی برای بچهای گرفتار شده حامی محیط زیست دلتنگی وابراز ناراحتی کرد.در باز شد وعایشه با یه قابلمه ترکمنی با شام امد وجاتون خالی دورهم شام رو زدیم.

بعد شام من دارم به کارام میرسم وارتق خر وپفش بلند شده.

فردا باید حدود سی کیلومتر راه برم تا به مزرعه ای بعد مینودشت برسونم که زلیخا خواهر میثم یجا برا گذاشتن چرخ پیدا کرده وشب باید با قطار از گرگان عازم تهران بشم.

زاهدان،کار،تلاش،تامین هزینه سفر

سه شنبه ۱۹ آذرماه ۹۸ (گرگان)

شنبه ۱۶ آذرماه (علی اباد کتول)

یه ,اقامتگاه ,رو ,ارتق ,تو ,راه ,اقا ارتق ,رو دیدم ,است که ,یه جا ,که رسیدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موزیک نویان